دنبال رد پاي تو ميگردم، اينجا در سکوت ملالانگيز در سايههاي سرد فراموشي، در دفتر ورق ورق پاييز در کوچه اي که نام تو بر آن نيست، ميگردم و به ياد تو ميگريم ميگريم و به ياد تو ميخوانم، آوازهاي ابري بارانخيز پيشاني بلند تو را خواندم، آواز عاشقان شهادت بود بعد از تو در حصار زمان گم شد، اين نغمهي غريب غرورآميز آن شب که شوق رفتن تو گل کرد، آغوشم از شميم تو دريا شد آن شب جنون به بدرقهات آمد، با نغمههاي شرقي شورانگيز روي دلم زداغ تو يک کوه است، کوهي که سنگ آن همه اندوه است برخيز و کوه را زدلم بردار، برخيز، اي شکوه دلم، برخيز !